26 مرداد 1389 / 6 رمضان 1431 / 17 اوت 2010

ملاصالح خسروي از روحانيان مبارز اهل سنتي بود كه از ساليان قبل از پيروزي انقلاب اسلامي، عليه رژيم پهلوي و دفاع از اسلام و وحدت اسلامي به پا خاسته بود و در اين راه، حبس و شكنجه‏هاي فراواني در زندان‏هاي سنندج و تهران به جان خريد. وي پس از پيروزي انقلاب، به عنوان روحاني انقلابي، منادي وحدت و دفاع از انقلاب و امام بود و لحظه‏اي از افشاگري و رسوا نمودن عناصر ضدانقلاب و گروه‏هاي فريب خورده از پاي نمي‏نشست. ملاصالح خسروي در زمان حيات خويش، با زبان گويايش، همواره رسواگر امپرياليسم و بازيچه‏هاي پست داخليش همچون گروهك‏هاي خودفروخته دموكرات، كومله و منافقين بود تا اينكه به هنگام اذان مغرب در مسجد جامع سنندج مورد اصابت گلوله‏هاي كينه توزانه ضدانقلاب قرار گرفت و به همراه فرزندش به لقاء اللَّه رسيد.
روز 26 مرداد سال 1369، ميهن اسلامي شاهد حضور آزادگان سرافرازي بود كه پس از سال‏ها اسارت در زندان‏ها و اسارتگاه‏هاي مخوفِ رژيم بعث عراق، قدم به خاك پاك ميهن اسلامي خود گذاشتند. در اين ميان ستاد رسيدگي به امور آزادگان كه در 22 مرداد 69 تشكيل شده بود به تبادل انبوه اسرا پرداخت. اين ستاد با مساعدت و همراهي ديگر دستگاه‏ها، تبادل حدود چهل هزار آزاده را با همين تعداد اسير عراقي انجام داد. آزادگان، با ايمان راسخ خود در برابر همه فشارهاي جسمي و روحي دشمنان ايستادند و روابط اجتماعي جامعه كوچك اردوگاهي خود را بر پايه اخلاق حسنه بنا نهادند و از شكنجه‏هاي مزدوران بعث هراسي به خود راه ندادند. آزادگان، صبورتر از سنگ صبور و راضي‏ترين كسان به قضاي الهي بودند. اينان سينه‏هايي فراخ‏تر از اقيانوس داشتند كه از همه جا و همه كس بريده و به خدا پيوسته بودند. آزاده ناميده شدند چون از قيد نفس و نفسانيات رهايي يافته بودند.
آيت‏اللَّه سيدعبدالمجيد ايرواني در سال 1313 شمسي در تبريز ديده به جهان گشود. تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در تبريز و سطوح عالي را در قم سپري كرد و از محضر فقيهاني چون آيات عظام: سيدحسين بروجردي، سيد محمد محقق داماد و محمدعلي اراكي كسب فيض كرد. ايشان همچنين دروس فقه و اصول را نزد حضرت امام فرا گرفت و پس از تبعيد آن حضرت، به فعاليت‏هاي سياسي و مبارزه با نظام ستمشاهي روي آورد. آيت‏اللَّه ايرواني از سال 1350 ش به دستور امام راحل در يكي از بزرگ‏ترين مساجد تهران به اقامه نماز پرداخت و مهديه تهران را احياء كرد و در اين مسير چند بار دستگير و زنداني گرديد. ايشان پس از پيروزي انقلاب اسلامي در تاسيس بسياري از نهادهاي انقلابي شركت داشت و با تشكيل جامعه روحانيت مبارز تهران، فعاليت‏هاي خود را گسترش داد. وي همچنين به عنوان نماينده امام در بنياد مستضعفان در شكل‏گيري آن نقش بسزايي ايفا كرد. آيت‏اللَّه ايرواني در سال‏هاي پاياني عمر به تدريس فقه پرداخت تا اين كه در پي يك بيماري طولاني، در 26 مرداد 1371، در 58 سالگي درگذشت.
آيت‏اللَّه سيدمحمدعلي كاظميني بروجردي در سال 1303 ش (1343 ق) در بيت علم و تقوا در بروجرد زاده شد. وي پس از فراگيري تحصيلات مقدماتي در زادگاهش، نزد پدر خويش، به هنگام عزيمت آيت‏اللَّه بروجردي به قم، راهي اين شهر گرديد و به مدت چهارده سال نزد حضرات آيات عظام: سيد محمد حجت كوه كمره‏اي، سيد محمدتقي خوانساري، سيد صدرالدين صدر و شيخ عبدالنبي عراقي به كسب علم پرداخت. آيت‏اللَّه كاظميني در سال 1336 ش به امر آيت‏اللَّه بروجردي به تهران رفت و در مسجد نور اين شهر، به مدت نيم قرن به فعاليت‏هاي علمي، ديني، تدريس، تاليف و تبليغ دين همت گماشت. وي از غالب فقها و مراجع قم و نجف، اجازات متعدد داشت و مورد وثوق آنان بود. اين عالم رباني همچنين در راه احياء و بزرگداشت نام و ياد اهل بيت (ع) و حفظ حريم تشيع، از هيچ كوششي فروگذار نمي‏كرد. برخي از آثار ايشان عبارتند از: لسانُ المسلمين، نهايةُ الكلام، مراحلُ الآخره، مجموعه دانش و اسلام و ديگران. اين فقيه فرزانه سرانجام در شب بيست و هفتم مرداد 1381ش برابر با نهم جمادي‏الاول 1423 ش در 78 سالگي چشم از جهان فرو بست و در مسجد نور تهران به خاك سپرده شد.
شهر پاوه با تلاش قهرمانانه پاسداران اسلام از تصرف ضد انقلابيون خارج شد و سراسر كردستان و راهها و مواضع راهبردي آن آزاد شد. دراين روز پاسداران انقلاب اسلامي شجاعانه ايستادگي كردند و دشمن استعمارگر و ابرقدرتها را ازاين منطقه بيرون راندند. درتصور ضد انقلابيون نمي گنجد كه انقلاب نوپاي اسلامي ايران درمقابل اين توطئه خطرناك مقاومت كند اما با صدور فرمان حضرت امام خميني(ره) و فرياد الله اكبر پاسداران انقلاب اسلامي خيل عظيم مردم مسلمان به حركت درآمد و طومار حيات توطئه گران درهم پيچيده شد. سپاه پاسداران انقلاب اسلامي درمدت12روز نه تنها پاوه بلكه سراسر كردستان را ازوجود دشمن پاك كرد. حضرت امام خميني در پيامي براي ختم غائله پاوه به رئيس ستاد ارتش، رئيس كل ژاندارمري وقت و رئيس سپاه پاسداران انقلاب اسلامي دستور اكيد دادند كه هرچه سريعتر اشرار و مهاجمان را دستگير كنند و با بستن مرزهاي كشور از فرارآنان جلوگيري به عمل آورند. گفتني است كه در آزاد سازي شهر پاوه شهيد دكتر مصطفي چمران عارف آزاده و مبارز پرتوان نقش چشمگيري داشت. ايشان در يادداشتهاي خود ازواقعه پاوه چنين ياد كرده است: «پاوه بزرگترين ضربتي است برگرده امپرياليسم و صهيونيسم كه آرزوي پيروزي نظامي خود و سقوط انقلاب اسلامي را با خود به گور ببرند».
رژيم بعثي عراق در ادامه سركوبي مخالفان داخلي خود 28تن از روحانيون برجسته نجف را اعدام كرد. اين عمل غيرانساني رژيم بعثي عراق با واكنش شديد دولت جمهوري اسلامي ايران روبروشد و ايران ازمجامع بين المللي درخواست كرد كه به اين عمل غيرانساني رژيم عراق رسيدگي كنند.
ابويعلي محمد بن حسن شريف جعفري، از نوادگان جعفر طيار بود كه از متكلمان شيعه در بغداد به شمار مي‏رفت. وي پس از تكميل مقدمات نزد علماي خاندان خويش، به حوزه‏ي درس شيخ مفيد ملحق گرديد و از حواريين و اصحاب خاص استاد شد. جعفري پس از رحلت شيخ مفيد، كرسي تدريس و فتوي و رهبري شيعيان را در بغداد به دست گرفت. از اين عالم رباني آثار بسياري بر جاي مانده كه نَزهةُ النّاظر و تنبيهُ الخاطر، اخبار المُختار و ايمان آباءُالنّبي(ص) و... از آن جمله‏اند.
ابويعلي حمزة بن عبدالعزيز ديلمي طبرستاني معروف به "سَلاَّر"، فقيه بزرگ شيعه و از شاگردان شيخ مفيد و سيد مرتضي علم الهدي است. شيخ ابوعلي طوسي فرزند شيخ الطائفه، ابوالمكرّم مبارك بن فاخرِ نحوي، ابوالصلاح حَلَبي و ابوالفتح كراجكي و دانشمندان ديگر، از جمله شاگردان اين عالم بزرگ به شمار مي‏آيند. او از طرف سيدمرتضي، منصب حكومت شرعيه و فصل خصومات و مرافعات ديني در حَلَب داشت. الابواب و الفصول، التَّقريب، المَراسِمُ العَلَويّه و الاحكامُ النَّبويَّه از اوست. مدفن سلاّر ديلمي در نزديكي تبريز واقع است.
اونوره دو بالزاك، نويسنده برجسته فرانسوي در بيستم مه 1799م در شهر تور فرانسه به دنيا آمد. وي در آغاز نوجواني همراه خانواده‏اش به پاريس رفت و تحصيلاتش را در رشته حقوق ادامه داد و پس از پايان تحصيل به كارآموزي وكالت پرداخت. ولي عدم علاقه وي به وكالت باعث ترك اين شغل شد و بر اثر علاقه‏مندي به ادبيات، وارد عرصه نويسندگي گرديد. وي در مدت كوتاهي، با كمال جديت به پديد آوري آثار مختلف همت ورزيد و پنجاه رمان نوشت كه سوژه بيشتر آن‏ها، تاريخي است. علي‏رغم اين‏كه رمان‏هاي بالزاك خريداران بسياري داشت، با اين حال مقدار زيادي مقروض بود. در اين هنگام براي اين‏كه از دست طلبكاران رهايى يابد، با كوششي خستگي‏ناپذير، كتاب عظيم كمدي انساني را نوشت كه از بزرگ‏ترين كارهاي ادبي جهان محسوب مي‏شود. كمدي انساني، تلاشي براي شناساندن جنبه‏هاي مختلف تاريخ فرانسه در دوران حيات نويسنده است. بالزاك در اين اثر، بي‏آنكه مدعي بنيان‏گذاري مكتب تازه‏اي در ادبيات باشد، پايه‏هاي مكتب رئاليسم را كه طريقه نشان دادن حقايق امور، اعم از زيبايى و زشتي آن‏ها در مقابل ايده‏آليسم كه خيال‏پرستي است، استوار ساخت و راه تازه‏اي در رمان‏نويسي گشود به طوري كه خط سير نويسندگي را در قرن نوزدهم تغيير داد. بالزاك معتقد بود كه در نوشته‏هاي رمانتيك، همه تركيبات ممكن، پايان يافته و همه اشكال آن، كهنه گرديده است. در نظر او، نويسنده بايد مورخ عادات و اخلاق مردم و اجتماع خويش باشد. وي كوشيده است كه جامعه فرانسوي عصر خود را با خطوط و رنگ‏هاي واقعي تصوير كند. از اين رو كمدي انساني، مشحون از انتقادات بالزاك درباره جامعه فرانسه است و قهرمان هر يك از رمان‏ها و داستان‏هاي كوتاه اين مجموعه، نمايانگر طبقات گوناگون جامعه‏اي است كه خوب و بد آن با دورانديشي و دقت، نشان داده شده‏اند. زندگي بالزاك از سي سال كار در سكوت، هجده سال خلاقيت پرشور و هيجان در محيطي پر از نگراني و تشويش و سرگرمي‏هاي گوناگون، و سه سال در سراشيبي تشكيل شده است. بالزاك در كليه آثار خود كوشيده، آن‏چه را كه ديده و شنيده و آن‏چه را كه در دنياي خارج و حقيقت وجود دارد، عيناً بر روي كاغذ بياورد. او اين ويژگي‏ها را در كتاب معروف چرم ساغري به اوج خود رسانده است. بالزاك معتقد بود كه براي استفاده بردن از مزايا و لذت‏هاي زندگي، بايد از حداكثر قواي حياتي و مغزي و فكري سود جُست و خود نيز با بي‏احتياطي فراوان، اين نيروي عظيم را به كار انداخت و سخاوتمندانه از اين منبع سرشار در خلق آثار و در راه كامراني و لذت استفاده برد. بالزاك در ميان پراكندگي و گوناگوني عجيب زندگي، در يك چيز پايدار بود و آنْ كار بود، كاري تب‏آلود كه گاه با سرعتي باور نكردني انجام مي‏گرفت چنانكه يكي از داستان‏هايش با نام بابا گوريو را تنها در سه شبانه روز نوشت. اما وي در تجديد نظر و اصلاح آثار خود چنان وسواس و دقت نشان مي‏داد كه با وجود كهنگي دنيايى كه وصف كرده، داستان‏هايش هنوز زنده و گوياست. بالزاك در اين آثار كه مجموع آن شامل پانزده تا بيست هزار صفحه است، نقاش و مفسّر جامعه‏اي است كه در آن، حالت جنگ مداوم ميان گروه‏هاي مختلف، هرگز پايان نمي‏يابد. در نظر بالزاك، جنگ و مبارزه از خصال طبيعي بشر است و تنها از اين راه است كه بشر مي‏تواند در دنياي ثروت و شهرت جايي را اشغال كند يا بر خرافات چيره شود و محيطي سرشار از نيكوكاري و شفقت پديد آورد. سرهنگ شابر، آرزوهاي بر باد رفته و دهقانان از ديگر آثار اوست. اونوره دو بالزاك سرانجام در 17 اوت 1850م در 51 سالگي درگذشت.
ژول ميشْله، نويسنده فرانسوي در دهم فوريه 1798م در خانواده تهيدستي در فرانسه به دنيا آمد. ژول تحصيلات درخشاني انجام داد و پس از پايان دروس متوسطه، با كوشش و تلاش فراوان، به ادامه آن در دانشگاه پرداخت و در ضمن، از راه تدريس در سازمان‏هاي مختلف فرهنگي، زندگي خويش را تامين مي‏كرد. او در 21 سالگي به دريافت درجه دكتري نايل آمد و در دو رشته ادبيات و فلسفه رساله نوشت. ميشله در 29 سالگي كتاب اصول فلسفه تاريخ را انتشار داد و انديشه‏هاي فيلسوفان بزرگ ايتاليايى مبني بر تاريخ زيست‏شناسي عالم انسانيت را در آن عرضه كرد. وي در سالهاي بعد كتاب ديباچه بر تاريخ جهان را نگاشت كه از حيث بينش وسيع و انديشه عميق و زنده، اثري استادانه و پرقدرت بود و به سبب تفسير و معرفي افسانه‏هاي دوران اوليه و ادراك جغرافيايى تاريخ، اثري بسيار تازه و بي‏سابقه به شمار آمد. ميشله هم‏چنين كتاب تاريخ فرانسه را در شش جلد نگاشت. وي در اين اثر كه برجسته‏ترين نمونه از نوع شاعرانه تاريخ‏نويسي است، هنر نثرنويسي خود را آشكار مي‏سازد و با صور ذهني بسيار نيرومند، به نوشته تاريخي رنگ و برجستگي و جلاي خاص مي‏بخشد. ميشله به تاريخ كشور فرانسه چون موجودي زنده مي‏نگرد كه داراي پيكر و اعضا و ادراك و احساس است. او هم‏چنين آثار معروف خود به نام‏هاي ملت، تاريخ انقلاب فرانسه در هشت جلد، كتاب مقدس عالم بشري و تاريخ قرن نوزدهم در سه جلد را نگاشت كه برخي از آنها پس از مرگش به چاپ رسيدند. ميشله، نابغه نثر و يكي از بي‏پرواترين و مبتكرترين نويسندگان فرانسه بود. او در تاريخ، خود را خط رابطي مي‏داند ميان دو انقلاب كه يكي به گذشته ارتباط مي‏يابد و ديگري كه در شرف وقوع است. در نظر ميشله، تاريخ سرگذشت غم‏انگيز مبارزه دائمي است. ژول ميشله در اواخر عمر به سبب ضعف مزاج، به سفرهاي طولاني پرداخت و با وجود كهنسالي از خلق آثار بزرگ دست بر نداشت تا اينكه سرانجام در 17 اوت 1874م در 76 سالگي درگذشت.
اندونزي به عنوان بزرگ‏ترين كشور مجمع الجزايري جهان از 13/600 جزيره تشكيل شده است كه كمتر از نيمي از آنها و در حدود 6000 جزيره آن مسكوني است. وسعت اين كشور 1/904/433 كيلومتر مربع و جمعيت آن بيش از 212 ميليون نفر است. بيش از 87% مردم اندونزي مسلمان بوده و پيرو آيين مقدس اسلام هستند. سكنه اندونزي مليت آسيايى داشته و به زبان رسمي باهاسا اندونزيايى صحبت مي‏كنند. پايتخت اندونزي جاكارتا است و سورابايا، باندونگ و مدان از شهرهاي مهم آن هستند. واحد پول اين كشور روپيه اندونزي است. پيش‏بيني شده است جمعيت اندونزي تا سال 2025 بيش از273 ميليون نفر خواهد بود. اندونزي از اوايل قرن هفدهم تحت سلطه استعمار هلند قرار داشت و از اين طريق ثروت هنگفتي عايد هلند مي‏شد. از اواسط جنگ جهاني دوم تا پايان آن، اندونزي در اشغال ارتش ژاپن بود و با پايان جنگ و تسليم نيروهاي ژاپن، كليه سلاح‏هاي آنان به دست ملي‏گرايان اندونزي افتاد. در اين ميان، آزادي‏خواهان، كه از سال‏ها پيش از آن، به فعاليت‏هاي زيرزميني مي‏پرداختند، به تحركات و اعتراضات خود، دامنه گسترده‏تري بخشيدند. تا اينكه در 17 اوت 1945، احمد سوكارنو، كه داراي سابقه طولاني مبارزه با استعمارگران بود و در اين راه بارها به زندان و تبعيد رفته بود، استقلال اندونزي را اعلام نمود. هلند در ابتدا با اين امر مخالفت ورزيد اما بعد از دو سالْ سرانجام مجبور به شناسايى اندونزي گرديد. در نهايت، دكتر سوكارنو در سال 1949م به رياست جمهوري اين كشور برگزيده شد. اندونزي از لحاظ جمعيت چهارمين كشور جهان و بزرگ‏ترين كشور جهان اسلام مي‏باشد. نظام اين كشور، جمهوري چند حزبي با دو مجلس قانون‏گزاري است. حكومت سوكارنو تا سال 1965م ادامه يافت و پس از آن دوران حكومت سوهارتو آغاز شد كه بيش از 3 دهه به طول انجاميد. (ر.ك: 12 مارس)
كشور افريقايى جمهوري گابن با 267/667 كيلومتر مربع مساحت در غرب قاره افريقا و در همسايگي كشورهاي كامرون، گينه استوايى و كنگو واقع شده است. جمعيت گابن بيش از يك ميليون نفر است كه غالباً مسيحي مي‏باشند. مردم گابن به زبان رسمي فرانسوي صحبت مي‏كنند هرچند گويش‏ها و زبان‏هاي گوناگون اقوام سياه‏پوست نيز عموميت دارد. مليت سكنه گابنْ افريقايى و از نژاد سياه هستند. پايتخت گابنْ ليبرويل نام دارد و واحد پول آن فرانك سي.اف.آ مي‏باشد. پيش‏بيني جمعيت گابن تا سال 2020م در حدود يك ميليون و چهارصد هزار نفر است. اين كشور از سال 1839م تحت سلطه فرانسه قرار گرفت تا اين كه در سال 1958م در شمار جمهوري‏هاي خودمختار جامعه فرانسه قرار گرفت و در 17 اوت 1960م پس از 120 سال استعمار، به استقلال رسيد. گابن داراي دو روز ملي است يكي دوازدهم مارس و ديگري 17 اوت است كه استقلال گابن از فرانسه در اين روز اعلام گرديد.
ژنرال محمد ضياء الحق رئيس جمهور سابق پاكستان در سال 1926 به دنيا آمد. وي از جواني وارد نظام شد و بخش اعظم عمر خود را در ارتش گذراند. ضياء الحق در روز 5 ژوئيه 1977م در پي يك كودتاي نظامي عليه حكومت ذوالفقار علي بوتو، نخست‏وزير وقت پاكستان زمام امور را بر عهده گرفت. ضياءالحق پس از به دست گرفتن قدرت، ذوالفقار علي بوتو را علي‏رغم درخواست‏هاي بين‏المللي در 4 آوريل 1979 به جوخه اعدام سپرد، اكثر احزاب پاكستان را منحل نمود و فعاليت‏هاي سياسي را ممنوع كرد. ضياءالحق با به دست گرفتن قدرت مطلقه در پاكستان، اين كشور را به سمت بلوك غرب سوق داد و آن را به صورت يكي از اقمار امريكا در منطقه آورد، به طوري كه چندين پايگاه نظامي را در اختيار آنان قرار داد. تجاوز نيروهاي شوروي به افغانستان در سال 1979، بيش از پيش موقعيت ضياءالحق را نزد دولت‏هاي غربي مستحكم ساخت. وي از آن پس مجري سياست‏هاي غرب در خصوص مسئله افغانستان گرديد و پيشرفت سياست امريكا در حل مسئله افغانستان با نقش او به عنوان كارگزار سياست‏هاي غرب، در منطقه، صورت مي‏پذيرفت. او در عين حال تلاش فراواني داشت كه روابطي با جمهوري اسلامي ايران و عراق داشته باشد و به همين سبب در هيأت‏هاي ميانجي منتخب سازمان كنفرانس اسلامي كه به ايران و عراق سفر مي‏كردند عضويت داشت. ضياءالحق هنگام كودتا وعده داده بود كه ظرف سه ماه با انجام انتخابات آزاد، حكومت را به دولت منتخب پارلمان تفويض خواهد كرد ولي بيش از يازده سال با كمال قدرت و خشونت بر پاكستان حكومت كرد. او داراي مخالفان فراواني در داخل كشور بود كه بي‏نظير بوتو دختر ذوالفقار علي بوتو، از مهم‏ترين آن‏ها بود. ژنرال ضياءالحق سرانجام در راه بازگشت از ايالت پنجاب به اسلام آباد دچار سانحه هوايي گرديد و در 17 اوت 1988م به اتفاق 29 نفر از همراهانش در 64 سالگي كشته شد.